اگر نمی آیی پنجره ها را دیگر زجر ندهم...
چشمانم به جنهمّ
با تو بودن را دوباره ورق میزنم.............................
او به ظاهر گشت عاشق، ما به معنی سوخیم.
از من سر بزند....
حتی ممکن است
دربند پایانی این شعر
به مغزم شلیک کنم....................
هم چند سطر دنیا به همین چند سطر رسیده که انسان کودک بماند بهتر است اصلا این فیلم را به عقب برگرداند انقدر عقب که پالتوی پوست پوشت ویترین پلنگی شود که میدود در دشت های دور انقدر عصاها
پیاده به جنگل برگردند وپرندگان به زمین زمین...نه...به عقب تر برگردان بگذار خدا دست هایش را دوباره بشوید...در آیینه بنگرد....شاید تصمیم دیگری گرفت
تمام